تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...
خداوندا!
تنها از تو می خواهم که آرامم کنی در این وانفسای سرد و نفس گیر ...
مرا از این حال سختی که دارم، آرامم کن ... از این حال سختی که دچارم آرامم کن ... از این حالی که جز تو هیچ کسی نمی خواند، جز تو هیچ کسی نمی داند، جز تو هیچ پناهی ندارد،آرامم کن ...
از این گردابی که مدام مرا دور خودم،دور خودش می چرخاند و می گرداند، آرامم کن ...
یگانه من!
مرا از این آشفته حالی،از این پژمردگی، از این روزهای بی لبخند آرامم کن ...
مرا آرام کن یگانه من! ... آرامم کن از این بیصدا شکستن ... از این درد آرام ... از این درد خاموش ... از این .......
مرا از این غربیت که گرفتارم ... از این بی همزبانی و بی همدلی ... از این تنهایی روزافزون آرامم کن ...
خدایا! مرا از این قفس،از این اسارت تنگ کلافه کننده آرامم کن ...
پروردگارا! همیشه همراه بی منّت من!
مرا از این کوه سنگین و ناتمام، از این کوله بار جانفرسا، از این حجم عظیم دلتنگی آرامم کن ... مرا از این راه غربت زده، از این هق هق گلوگیر حرفهای نگفته، از پریشانی احساسهای نهفته آرامم کن ...
آرامم کن از این تحمل اجباری در سکوتی صبورانه ... در خاموشی غریبانه ...
آه! آرامم کن از دلشکستگی ... از عظمت وصف ناشدنی دلشکستگی ... از غربتی که به کلام در نمی آید .......
آرامم کن مهربان ترین ... آرامم کن .............