تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...
آموخته ام که " شک " گذرگاه خوبی ست اما ایستگاه خوبی نیست ...
و شک کردن به تو
بدترین اتفاق دنیاست ...
اتفاقی که
افتاد ...
هرگز نخواستم از تو بتی بسازم - هرچند عاشقانه -
که روزی حتی از ابراهیم نیز
برای شکستنش کاری ساخته نباشد ...
نه هرگز نخواستم بت پرست باشم ...
کاش
عظمت
نگاه مرا
خوانده بودی ...
کاش
عظمت حرفهای نگفته را
دیده بودی ...
کاش
سنگ ترازوی تو
برای من
همانقدر وزن داشت
که کفه من برای تو ...
اما ...
شک
گذرگاه خوبی ست
برای بازیچه نشدن ...
خدا را دوست دارم
به خاطر ایمان
به خاطر شک پس از ایمان
.
.
.
خدا را دوست دارم
به خاطر نوازشهای مهربانش روی زخمهای تردید پس از ایمان ...
.
.
.
خدا را دوست دارم
که گرچه میدانم و می داند که حقِ مطلق است
اما
شک که می کنم
میدانم
با نوازشش روبرو خواهم شد
نه با رانده شدن ...
نه با بی مهری ...
سلام عزیزم
ممنون از حضورت
با افتخار لینک شدید.
سلام دوست من
ممنونم. لطف کردی.
موفق باشی.
تنها تو میدانی بهترین در زندگانی ات چگونه معنا میشود
من آن بهترین را برای تو آرزو میکنم
ممنونم هستی عزیز
گرچه دیگه خودمم شک دارم که بهترین رو برای خودم واقعا میدونم که چیه یا نه ...
به هر حال منم برات بهترینها رو آرزومندم....
سلام
کاش سنگ محک روزهایم تو نبودی ...دیرگاهی است که یاد ندارم خورشید از کدام سو طلوع میکند ...اخر فقط به راهت خو کرده ام....
دوست نازنینم دست نوشته هایت زیباست مثل روح مهربانت....من نیز تو را لینک دوستان مهربانم گذاشتم.
سلام دوست همبلاگی
ممنون از قلم زیبا و روح زلالت ...
لطف کردی عزیزم ... متشکرم.