آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

 

 

دیدی هرچه مراعات کردم 

 

 

آخرش باز هم اندوه نگاهم  

 

 

به نگاه تو سرایت کرد؟ 

 

 

 

روزها و روزها 

 

 

ندیدن تو 

 

 

نتوانست کاری کند برای تسکین این مرض مسری ... 

 

 

دیدی 

 

 

 که آخرش نه درمان شد این درد و نه منجر به مقاوم تر شدن سیستم ایمنی روحم شد؟ ... 

 

 

دیرگاهی ست 

 

 

دلم آرزوی یک "دوران نقاهت" در سر می پروراند ...  

 

 

دیرگاهی ست 

 

 

که دلم دیگر نه به دارو جواب می دهد 

 

 

نه به دعا ... 

 

 

نه به آرامش کاذب ماسیده بر روانشناسانه ترین کلمات خوش بینانه! ... 

 

 

نه به گذر زمان ............. 

 

 

میدانی  

 

 

میدانم 

 

 

برای سرایت این درد 

 

 

نیازی به رو در رو شدن نبود ... 

 

 

همان هوایی که تنفس می کنیم  

 

 

 

خیلی وقت پیش از اینها ویروسش را از دل من وام گرفت  

 

 

 

از روی تمام شهر عبور داد 

 

 

و 

 

 

مستقیم به نگاه تو جاری کرد نازنین .................

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
فرح دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ب.ظ http://farahbano.blogsky.com

تردید مکن عشق به تکرار رسیده
این میوه کمیاب چه بسیار رسیده
ویرانم و ویرانم و ویرانم و ویران
هر لحظه به من یورش تاتار رسیده

تردید مکن ...

ممنونم از نگاه زیبات دوست من!

هستی سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ http://parvanegi.blogsky.com

فریناز چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

دلم یک دوران نقاهت می خواهد...


مگه الان غیر اینه دختر؟

هنوز در دوران بیماری منتظر نقاهتم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد