آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

  

 

 

تو را  

 

به حافظه نگاهم سپرده ام ...   

 

 هرگز گم نخواهی شد ... 

 

حالا خیابان هرقدر می خواهد شلوغ باشد  

 

هرقدر می خواهد آکنده از ازدحام آشفته بوق و دود و آژیر و جیغ و فریاد رهگذرها باشد ...  

 

هرقدر می خواهد دیوانه وار بتازد و بغرّد ... 

 

تو مطمئن باش که هرگز گم نخواهی شد ... هرگز ...

 

تو را  

 

 به حافظه نگاهم سپرده ام  

 

جایت امن امن امن است ... 

 

دنج و آرام ... 

 

 شبیه خلوتگاه بیدمجنون کنار جویبار ... شبیه پناهگاه شاپری های کودکی لابلای خوشه های یاس رازقی ... مثل کنج امن و لطیف بالهای مادر برای جوجه مرغابیهای خواب آلوده ... 

 

تو را  

 

به حافظه نگاهم سپرده ام   

 

شاد که باشم 

 

تویی که در نگاهم می درخشی ... 

 

اندوه زده که باشم 

 

تویی که در اشکهایم می طپی ... 

 

تو را  

 

 به نگاهم سپرده ام   

 

تا  

 

به هرچه می نگرم 

 

به "یادمانی" از تو بدل شود ... 

  

این گونه 

 

 برای دلم 

 

دلخوشی بنا می کنم 

 

روزهای " نبودنت " ...

نظرات 3 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ق.ظ http://parvanegi.blogsky.com

این گونه
برای دلم
دلخوشی بنا می کنم
روزهای " نبودنت " ...

این گونه .........

فریناز پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ

چه جای امنی...

به شرط اینکه حافظه ی نگاهت عمیق باشه

مینو یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ

عالی بود

ممنونم عزیزم ... نظرلطف و نگاه قشنگته ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد