تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...
همین که تو آسمانی عمل می کنی ... کافی ست!
یگانه من!
من روی زمینی زندگی می کنم
که هرکه
از دوردست
دعوتگرانه
دست مهربانی تکان می دهد
نکمدانی در دستان به هم گره خورده اش پنهان است ...
من روی زمینی زندگی می کنم
که دستها
همیشه مشتاقانه
با آغوش باز
آمادگی نمک پاشیدن روی تاول های به خون نشسته را دارند ...
اما تاب تحمل ساعتی کنار ناله های یک مجروح سر کردن را ... نه!
من روی زمینی زندگی می کنم
که زخم خورده هایش هم
به زخم زدن بیشتر اندیشیده اند تا مرهم نهادن ...
که دردمندانش
تنها راه درمان را
در سوزاندن زخمها شناخته اند ...
من روی زمینی زندگی می کنم
که مردمانش
گمان می برند
اثر کبود یک سیلی
هنری تر از
رد نامریی عبور یک دست نوازش است ...
من روی زمینی زندگی می کنم
که آدمهایش
همیشه داوطلب تلخ تر کردن کام دلشکسته هایند ... با ادعای این که: این روند، تسکین دهنده تر است ... بهتر است ...
من روی زمینی زندگی می کنم
که هدف تمام نقره داغ زدن های دوستانه
با رویکرد مهربانانه مُهر می خورد ...
که ...
که ...
...
نگویم بهتر است ... تو خود می دانی ............
یگانه من!
من روی همین خاک
به نزول آیه های تنهایی
ایمان آورده ام ...
من روی همین خاک
به گذر فوج فوج آشناهای غریب عادت کرده ام ...
گلایه ای نیست!
همین که تو
به تنهایی
مرهم تمام زخمهای دیدنی و نادیدنی می شوی
همین که تو
مهربانی بی پیرایه را تکفیر نمی کنی
همین که تو
این گونه نیستی ...
کافی ست!
خیلی قشنگ بود
خودت گفتی؟
ممنون عزیزم ... نظرلطفته ... آره ...حرف دل بود ...
گفتی منو می فهمی
خوشحالم که تنها نیستم حداقل تو دنیای مجازی
هرگز تنهال نبودی عزیزم ... خدا هست ... خدا هست ... همونه که منو سر راه تو قرار داده ... راستی من آدرس وبت رو فراموش کردم لطف کن آدرستو واسم بذار اگه دوباره سرزدی ... ممنون میشم.
دوباره سلام
اینم آدرس من
سلام عزیزم
ممنون
آرامم
هم جنس نگاهت... همرنگ دستهایت
گاه سرخ و گاهی سبز
مهم نیست که شانه هایت پوشالی است و آغوشت خیال
دستهایت اینجاست... نگاهت...صدایت...خنده ات...
ممنونم عزیزم ... فقط حرف حساب نیست که جواب نداره ... گاهی حرف دل هم .........