آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...    

 

 

 

 همین که تو آسمانی عمل می کنی ... کافی ست! 

 

 

 

 

 

یگانه من!  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که هرکه  

 

از دوردست   

 

دعوتگرانه  

 

دست مهربانی تکان می دهد  

 

نکمدانی در دستان به هم گره خورده اش پنهان است ...  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که دستها  

 

همیشه مشتاقانه  

 

با آغوش باز  

 

آمادگی نمک پاشیدن روی تاول های به خون نشسته را دارند ...  

 

اما تاب تحمل ساعتی کنار ناله های یک مجروح سر کردن را ... نه!  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که زخم خورده هایش هم  

 

به زخم زدن بیشتر اندیشیده اند تا مرهم نهادن ...  

 

که دردمندانش  

 

تنها راه درمان را  

 

در سوزاندن زخمها شناخته اند ...  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که مردمانش  

 

گمان می برند  

 

اثر کبود یک سیلی  

 

هنری تر از  

 

رد نامریی عبور یک دست نوازش است ...  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که آدمهایش  

 

همیشه داوطلب تلخ تر کردن کام دلشکسته هایند ... با ادعای این که: این روند، تسکین دهنده تر است ... بهتر است ...  

 

من روی زمینی زندگی می کنم  

 

که هدف تمام نقره داغ زدن های دوستانه 

 

با رویکرد مهربانانه مُهر می خورد ...  

 

که ...  

 

که ...  

 

 ... 

نگویم بهتر است ... تو خود می دانی ............  

 

یگانه من!  

 

من روی همین خاک  

 

به نزول آیه های تنهایی  

 

ایمان آورده ام ...  

 

من روی همین خاک  

 

به گذر فوج فوج آشناهای غریب عادت کرده ام ...  

 

گلایه ای نیست!  

 

همین که تو  

 

به تنهایی  

 

مرهم تمام زخمهای دیدنی و نادیدنی می شوی  

  

همین که تو   

 

مهربانی بی پیرایه را تکفیر نمی کنی  

 

همین که تو  

 

این گونه نیستی ...  

 

کافی ست!

 

   

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مینو شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ

خیلی قشنگ بود
خودت گفتی؟

ممنون عزیزم ... نظرلطفته ... آره ...حرف دل بود ...

مینو یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ب.ظ

گفتی منو می فهمی
خوشحالم که تنها نیستم حداقل تو دنیای مجازی

هرگز تنهال نبودی عزیزم ... خدا هست ... خدا هست ... همونه که منو سر راه تو قرار داده ... راستی من آدرس وبت رو فراموش کردم لطف کن آدرستو واسم بذار اگه دوباره سرزدی ... ممنون میشم.

مینو یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://tagna.blogsky.com

دوباره سلام
اینم آدرس من

سلام عزیزم
ممنون

فرح دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ http://farahbano.blogsky.com

آرامم
هم جنس نگاهت... همرنگ دستهایت
گاه سرخ و گاهی سبز
مهم نیست که شانه هایت پوشالی است و آغوشت خیال
دستهایت اینجاست... نگاهت...صدایت...خنده ات...

ممنونم عزیزم ... فقط حرف حساب نیست که جواب نداره ... گاهی حرف دل هم .........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد