آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من اموخت ... 

 

 

 

 

 

انگار هوای باران به سرش زده این آسمان امشب! 

 

هوای باران ... 

 

و من هوای تو را از این هوا توقع دارم ... من نزول تو را با این باران انتظار دارم ... 

 

عزیزترین آفتابگردان دنیا!  قول بده ... قول بده که با اولین قطره برگردی ....... 

 

مثل همان صبح افسانه ای پاییز ... 

 

قول بده که امشب پا به پای پلکهای من بیدار بنشینی و اولین قطره باران را با هم شکار کنیم ... من این جا ... تو از همان دوردست نه چندان دور ... 

 

 

 و قول بده بخندی ... با اولین قطره ... قول بده ... بخندی ... 

 

قول بده که حتی اگر امشب باران نبارید  

 

حتی اگر دل این آسمان به این بغض ها ترک برنداشت  

 

حتی اگر چشم ابرها نمناک نشد ... 

 

قول بده 

 

دعا بخوانی ... دعای باران ... 

 

که من به این باران سخت معتقدم ... به این باران که یادآور همیشگی توست ... سخت ... معتقدم ... 

 

که برای دل من 

 

هیچ کسی  

 

روی زمین  

 

پناه نمی شود جز باران ... 

 

حرفهایم کنج دلم بار شده ... انبار شده ... خروار خروار ... کسی تاب و توان حرفهایم را ندارد این روزها ... میدانم که سکوت را برگزیده ام ... میدانم ... سکوتم بی حکمت نیست ...  

 

از تو چه پنهان نازنین! 

 

من مدتهاست چشم از این آسمان برنداشته ام به امید باران ... مدتها ... 

 

آه خداوندا! 

 

پناه بی کسی این روزهای من باش و ... هرکه مثل من ... دلش هوای باران ...... 

 

یگانه من! 

 

 من به بی پناهی عادت ندارم بعد تو ... من به هیچ چتری عادت ندارم بعد تو ... من ...  

 

خدایا یک پروانه پیله می خواهد امشب ...  

 

یک پرنده به قدر یک کف دست ایوان می خواهد امشب ... 

 

یک کف دست به قدر یک قطره باران می خواهد امشب ...  

 

خدایا ...

نظرات 4 + ارسال نظر
مینو چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ

کاش بارون همه چیزو با خودش می شست و می برد
تمام دغدغه ها
تمام دلتنگی ها

خاطره چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ب.ظ http://rahalost.blogsky.com

تمام برگ های دفترم تمام شد...قلمم به پایان رسید...دستم سست شد...
چه سرمشقی دادی به من ...؟
هنوز هم مینویسم :
" دل دادن خطاست "

هستی پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ق.ظ http://parvanegi.blogsky.com

خدایا آرزوهای هدی رو برآورده کن

عزیزم
همیشه آسمانی مهربان من!
فقط می تونم بگم ممنون این همه صفای قلبت هستم.
منم همین امروز که روز عرفه و نیایشه استجابت سریع آرزوهات رو از خداوند می خوام.

فرح پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ب.ظ http://farahbano.blogsky.com

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خواب ببینم کافیست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همینقدر که گرم است زمینم کافیست

بسیار زیبا بود ... ممنونم دوست خوبم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد