برای پروردگار مهرپرورم ...
خواهرم می گوید اگر دست خدا را برای یک لحظه در دستانش می دید برای همیشه فکر دوست داشتن کسی از اهل زمین را به خاطره هایش می سپرد ...
و من اما
می گویم دست تو از هر دستی واضح تر و واقعی تر و ملموس تر است ...
راه دور چرا؟ ...
که من ایمان دارم به حضور پررنگ و بی انکار دستان ملکوتی تو یگانه همیشه مهربانم!
دستی که آنقدر لطیف و شفاف و سبک و آرام
سرانگشتانم را می گیرد
که مبادا دلم بلرزد به قطره ای از عظمتش ...
که مبادا سنگینی کند بار نور بر شانه های کم طاقتم ...
که حتی گاه از یادم می رود
چقدر از سمت همین بی ادعاترین دستان نامریی و نیرومند پشتیبانی شده ام بی آن که آب از آب دلم تکان بخورد ... بی آن که اجازه دهی حتی به قدر نفسی از یادآوری کوه مهربانی دستانت ... دلم هول کند ...
و همیشه
چه ساده گذشته ای از کم حافظگی تمام ناشدنی ام ...
بی مدعا ترین مهربان من!
هستی ام فدای آن همه بودن و حضور بی چشمداشت و بی منتت که لحظه ای غافل نشده ای از نورباران سایه های روحم ... که خسته نشده ای ... که با آن همه خستگی ناپذیری ات شرم باران شدم و ... باز لحظه ای بعد فراموشم شد و ... باز چشم پوشی تو آشفته ام ساخت ...
بی شک نام تو
مقدس ترین راز دریاهاست ...
نام تو
تمام سرمایه من است ... تمام دارایی ام ... و اگر روزی شیطان آن را از من بدزدد آنقدر فقیر خواهم شد ... که خواهم مرد ...
بگو
به راستی کدامین خدا می تواند این همه خدایی کند برای من؟
این همه نرم و سبک و آهسته بیاید و برود که گاه حتی به باور چینی تنهایی ام هم نگنجد که این عطر، عطر عبور تو بوده است که هرگز کارش تَرَک گذاردن نبوده و نیست ... که اگر هم چنین شد از قامت ناساز بی اندام باورهای ماست ...
آخر کدام خدا به پای صبر تو می رسد کنار بی صبریهای رو به وفور من؟ کنار خواهش های بی پایان من؟ کنار بهانه گیریهای ناتمام من؟ کنار فراموشیها و باز کفران و عصیان من؟ کنار کم حوصله گی ها و شکایتهای دلگیر من؟ ...
نه!
دنیا برای من
شبیه تو را
نخواهد داشت ...
پروردگارم!
تو را به همان مهربانی امیدوارکننده جسورپرور نوازشگرت قسم!
تو را به همان مهربانی بی قهر و غضب آشتی طلب سوگند ...
دست همواره روشن شفاف مهربانت را
همیشه
به همان سبکی که عادت داری
بر قلب آنها بگذار که دوستشان داریم ...
که دوستشان دارم ...
که دوستش دارم ...
که دوستش داری ... آمین!
آمین
ممنون از این همه آرامشی که با خوندن این متن به دست آوردم
جاری کردن اسم خدا همیشه و همه جا آدم رو سرشار از آرامش میکنه
خدایا ممنون که هستی
امروز که دلتنگ شدم جای تو خالیست
تصویر تو در ذهن من از عشق خیالیست
از شانه تو خالی ام از اشک لبالب
تنها شدم و کاش بدانی که چه حالیست...
امروز که دلتنگ شدم جای تو ............