آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده
آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ... 

 

 

 

گاه آنچنان از درد دلتنگی به خود می پیچم

 

که خوب می دانم

 

حتی قلب خدا هم آتش می گیرد از این همه بی پناهی ...

 

گاه چنان از وادی رویا به این سوی دنیا ... به واقعیت ... به من

 

 نزدیک می شوی

 

که انگشتانم در هم مچاله می شوند

 

مبادا

 

به اغوای لمس شکننده ترین پیچ و خم دنیا

 

 - گیسوان تو -

 

ابرهای نازک خیال را به هم بریزند ...

 

که لب می گزم

 

مبادا

 

لب پَر شود تُنگ لبالب بغض ...

 

گاه چنان دلتنگم

 

که دیگر قلبم در " من " جا نمی شود ...

 

آه! راستی قلبم بدجور این روزها متورم و دردناک است ... طبیب من!

 

کجایی؟

 

کجا؟ ... که پیدایت نیست ...

 

که شرمنده ی چشم هایم شده ام

 

اینقدر که پی تو می گردند در تمام خیابان ها ... تمام شهر ... تمام دنیا ...

 

آه! آه!

 

به گناهان نبخشوده قسم! دلتنگم! ...

 

دلتنگ ...