آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده
آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ... 

 

 

 این آههای معصومانه ...... 

 

 

اصلا انگار نمی شود از مقابل چشم خیالم بگذری و آهی عمیق ... آهی آتش زا بدرقه گر راهت نشود ... نمی شود ... نمی  شود ... به خدا دست خودم نیست ...  

 

دست خودم ......... 

 

نه نمی شود ... نمی شود این آههای مدام را خفه کرد ... این آههای از سر ناچاری ... این آههای بی اراده بی اختیار ... این آههای معصومانه ... 

 

کافی ست به هر دلیلی ... به هر دلیلی از خیالم سر ریز کنی ... آن وقت ... موج در موج و فوج در فوج زیر آههای بی درنگ، ناپدید می شوم ... 

 

حکایت غریبی ست ... 

 

هرچند حکایت ما همواره غریب و غریبه است ... 

 

وقتی هستی دیوانه ام ... 

 

وقتی نیستی دیوانه ام ... 

 

اصلا دوست داشتن تو خود خود دیوانگی ست، مگر نه؟ ... 

 

این است  

 

که اگر از این پس دیوانه ام بخوانند ...  

 

بدانند ... غمی نیست ... 

 

که من هم مدتهاست ... 

 

مدتهاست با آههای دیوانه وار خود را به یاد می آورم ... 

 

مدتهاست ... 

 

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند

دیوانه تو است که عاقل نمی شود ...

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 

کاش 

 

 

بعضی وقتها 

 

آدمها می فهمیدند 

 

که برای یادآوری یک زخم کهنه 

 

یک درد مزمن  

 

نیازی به نمکدان برداشتن نیست ...  

 

که گاهی آدم از ترس فوران 

 

از وحشت انفجاری غیرقابل پیش بینی ست که پناه می برد به درددلهای  

 مظلومانه 

 

به دردهایی که اگر گفته نشوند 

 

زلزله به پا می کنند ... 

 

دردهایی که حتما نمی شده نگاهشان داری و تلنبارشان کنی ...  

 

دردهایی که خودت میدانی هستند 

 

بودنشان هم بدجور هر روز و هرروز خونمایی می کند 

 

و همین بس است برای یک عمر دلتنگی ... 

 

اما 

 

وقتی پای درددل وسط می آید  

 

آدمها  

 

به این تصور می رسند که 

 

شاید این زخم زدنها بهتر باشد ... 

 

که حالت را بهتر کند ... 

 

اما 

کاش  

 

می دانستند  

 

که بعضی زخمها 

 

یادآوری لازم ندارند ... 

 

همین که همدردی ببینند - نه حتی تسکین که از هیچ کس ساخته نیست - 

 

 

کافی ست ... 

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل وبی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

 این متن، نوشته من نیست  

اما 

دلنوشته من هست ... 

 

 

باور  کن ... 

 

 
گاهی زندگی در دست هایی که از خودش گذشته تا تو را آرام کند ، 

 به تمام اتفاق های مانده و نمانده می ارزد ! 

 زندگی گاهی از هر طریقی می چسبد ! 

 وقتی کسی را داری که مرگ طبیعی با او را ،
 

 به هر زندگی ِ غیر طبیعی ِ سرکش بدون او / ترجیح دهی ... ! 

              

                                                               

ادامه مطلب ...

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک ویاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

 

چقدر حس می کنم امشب دلتنگی ... 

 

 

چون  

 

 

من هم 

 

 

امشب دلتنگم ...  

سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد

داغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد

 

«او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد

آه را می گیرد از من، جاش هق هق می دهد

 

برگ هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت

خود به مرگ خویشتن رای موافق می دهد

 

چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولی

چشمهایم پاسخت را مثل سابق می دهد

 

زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟

دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد ...  

                                                         " کاظم بهمنی "

 

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ... 

 

 

امروز 

 

 

فقط من 

 

 

امروز  

 

 

فقط دلشوره ....  

 

 

امروز 

 

 

 

فقط نگاه من و عقربه های ساعت دیواری ...

 

 

فقط دعادعاهای بیصدای از ته دل برای تو ... 

 

 

برای سربلندی تو ... 

 

 

آری! برای تو 

 

 

عزیزترین آفتابگردان دنیا ....

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

تلخی تلخ تلخ تلخ حسرت

 

و من ندانستم 

 

گاه ... 

 

آن گاه که دیر می رسیم ... 

 

همان " گاه " ی که نرسیده دیر شده ... 

 

به راستی خدا کجای تقدیر دست نگاه داشت 

 

که 

 

ما زمان را ندانسته همچنان خوش باورانه پیش رفتیم ... 

 

و درست قدم به لحظه ای گذاشتیم 

 

که از رنگین کمان روشن آرزو 

 

-       همان آرزویی که اتفاقا قرار بود زیباترین و بهترین باشد  -  

 

تنها طعمی که برایمان در آستین داشت 

 

تلخی تلخ تلخ تلخ حسرت بود ... 

 

 

حسرتی که به نگاهمان 

 

به روحمان 

 

به قلبمان 

 

به اشکها و لبخندهایمان  

 

به تمام بَعد و بَعدترهای این زندگی 

 

با غمی سنگین 

 

با دردی سنگین تر 

 

با گره هایی کور  

 

دوخته شد ...

                                                          

                    

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

           

 

 

 

" آ " مثل آرامش ...

 

 

من با تو آرام می گیرم ... مثل آرام گرفتن پریشان زدگی موجها روی شانه های  سخاوتمند ساحل ... مثل آرام گرفتن سنجاقک روی دست نیزار ... مثل آرام گرفتن جوجه گنجشک ها زیر پرهای مادر ... مثل آرام گرفتن قطره های باران روی شیشه پنجره ... مثل آرام گرفتن ماهیها در عمیق ترین کنج استخر ... 

 

من با تو آرام می گیرم ... 

 

آرامش می گیرم ... مثل آرامش بالهای بسته ی یک پروانه ... مثل آرامش لبخند کودکی در گهواره خواب های طلایی ... مثل آرامش تفتیده ی کویر ... مثل آرامش باغ در حریر مهتاب ... مثل آرامش پرواز عقاب بر فراز کوهستان ... مثل آرامش کوهستان ...  

 

مثل آرامش آفتاب در مقابل آفتابگردان ...

 

من با تو آرام می گیرم ... 

 

آنقدر آرام می گیرم که دیدنی می شوم ... 

 

آنقدر آرام می گیرم که تمام دنیا را فراموش می کنم ... تمام ... دنیا ... حتی راه خانه را ... 

 

آنقدر آرام می گیرم که خود را گم می کنم ... دست و پایم را گم می کنم ... که اگر نباشی حتما گم می شوم ... 

 

آنقدر آرام می گیرم که  

 دیوانه شدنم حتمی می شود  

 اگر ... بروی ............  

  

                                         

                    

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ... 

  

 

 http://flower.rozblog.com/

  

با خیال تو ... 

 

بگو 

 

من با گذرهای گاه و بیگاه تو از باغ خیال 

 

چه کنم؟! 

 

صدایت که در گوشم می پیچد 

 

نگاهت که در نگاهم می ریزد ... 

 

آه ... 

 

زیر وزن یک آه 

 

از دست می روم ... 

 

زیر آوار ناگاه 

 

 یک آه ... 

 

با سه نقطه های طولانی ..................

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

جواب آه های ما را خدا چه خواهد داد 

 

وقتی 

 

درد می کشیم ... 

 

جواب این آه های ناخودآگاه 

 

این آه های عمیق کوتاه 

 

آه های نه چندان پربیراه 

 

نه چندان سر به راه 

 

آه های گاه و ناگاه 

 

این 

 

دلتنگیهای بی پایان .... 

 

چه خواهد شد؟ 

 

چه خواهد شد؟ ...

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...   

 

http://flower.rozblog.com

 

 

 

چند روز پیش چنین بر صفحات دل گذشت ...

 

 درست همین الان 

 

موجی از شعف 

 

قلبم را لرزاند و 

 

گذشت ... 

 

و دل چنین گفت: 

 

نکند این موج خوشحالی توست که از همان دوردست دور حال و هوایت را به ساحل همیشه منتظر قلب من رسانده ؟! ... 

 

کاش همین باشد ... 

 

کاش همین گونه باشد ...  

 

کاش تو

خندیده باشی ... 

 

به همین لطافت 

 

به همان سادگی ... 

 

.

.

 

نمیدانی اما ... دل من مدتهاست هوای تو را دارد ... حتی از همین دوردستی  

که قوی ترین تلسکوپ ها را هم مستأصل می کند ... آخر دلم ستاره شناس شده به یمن حضور روشن تو ...  

 

و هرجا که باشی ... 

 

هرجا به هر حالی که باشی  

 

یا دچار شوی 

 

دل من حال و هوای تو را رصد می کند  

 

و همان حال و هوا را هم .........   

 

نترس! هوایت را دارم عزیزترین آفتابگردان دنیا ... 

 

حتی از همین دور دور که نمی بینمت هم ...   

دلم هوایت را دارد ... 

 

هوایت را کم دارد ... 

 

هوایت می کند ... 

 

با هوای تو هوایش عوض می شود ... 

 

و همه  

 

بی هیچ لطمه ای از هوی 

 

بی هیچ لکه ای از هوس ...

ادامه مطلب ...