آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده
آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...



قسم به ساحت هرچه آفتاب

که همیشه آفتابگردان ترینی ...

همیشه ...




میدانم مجاز نیستم به گفتنش ... باور کن میدانم ... میدانم ... میدانستم که سکوت آمد و رفیق تمام عیار تمام واژه هایم شد ... میدانم و همین است که حتی در هفتمین قلمرو پادشاهی خواب هم، پنهان می شوم از تیررس نگاهت وقتی که میرسی ...


میدانم که مدتهاست زیر آوار احساسی زخمی حتی ناله هایم را خفه می کنم ... حتی آههایم را بیصدا فرومیدهم ... حتی گلایه هایم را فراموش می کنم ... حتی خودم را ...........


مجاز نیستم و میدانم که چشمهایم هم شرم دارند از تماشای بودنت ... نه! شرم داشتند ... خاطرم نبود که دیگر رفته ای ...


دیگر رفته ای و فرقی نمی کند رعایت مقررات مجاز و غیرمجاز چراغ های سبز و قرمز ...


حالا که نیستی و فرقی نمی کند که با سرعت غیرمجاز در مسیر غیرمجاز با چقدر حرف غیرمجاز با چقدر بار غیرمجاز راندن و راندن ...............

با چقدر حس غیرمجاز ... چقدر بغض غیرمجاز .... چقدر اشک غیرمجاز ... چقدر آه غیرمجاز ... چقدر رویای غیرمجاز ... چقدر آرزوی غیرمجاز .... حتی این طپش واژه های غیرمُجاز در این صفحات مَجازی ...

نه! فرقی نمی کند ...


فرقی نمی کند ... حتی حالا که نیستی و ترسی از شرم گره خوردن اتفاقی نگاهها هم نیست، غیرمجازها باز غیرمجازند و ....... باز غیرمجازها را گریزی نیست ..............


                     سپرده ام به دل شعرهای غیرمجاز

                    که دوست دارمت ای آشنای غیرمجاز .........



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد