تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...
برای خورشیدی که گم شد ............
برای نوشتن از تو
هیچ وقت
بهانه لازم نیست ... هیچ وقت ..........
همین که نباشی
یا همین که باشی
بهانه فراهم است ...
آنقدر نوشته ام که سرانگشتانم درد می کند ... زخمی ست ...
اما
هنوز جا هست ...
هنوز واژه هست ...
هنوز ناگفته هست ...
هنوز حرف و حرف و حرف و ... هست ... بی اعتنا به لرزش انگشتان خمیده قامت من ...
هنوز می نویسم ...
یک نفس ...
درست مثل خیال تو
که امان از نفس می برد ...
که از فواصل کوتاه دم و بازدم هم پیشی می گیرد ...
می نویسم
از روزهای رفته
از اکنون
از روزهای مانده ...
و می دانم که این دلنوشته ها هرگز رنگ بیروح تکرار را به خود نخواهند گرفت ...
که همیشه برای من تازه ای ...
همیشه غافلگیر کننده ...
مثل رگبار بهاری در دل آفتاب
مثل رنگین کمان
مثل نخستین جوانه های سبز و نورس اواخر اسفند ماه ...
آه عزیزترین عزیز دل دنیا!
تو بی تکرارترینی ...
و در چشم من
آفتابگردان ترین ...
و تمام مسأله این که کسی به گرد پای تو نمی رسد ......
..........
برای آرامش من
تنها یک لبخند از سمت تو
کافی ست ...
می دانی که
آدمها
برای رسیدن به آرامش هرکاری می کنند ....
برای آرامش من
چند دقیقه تنفس در هوایی که تو نفس می کشی
کافی ست ...
می دانی که
آدمها
وقتی دچار اختلال تنفسی می شوند
وقتی برای یک جرعه اکسیژن پرپر می زنند
هرکاری می کنند برای تنها یک دم و بازدم راحت ...
هرکاری ...
مگر نه؟
می دانی ... این را که مطمئنم از هرکسی بهتر می دانی ... می دانی ...
برای آرامش من
کمی
نه! بیشتر ...
بیشتر از اینها
دیدن تو لازم است ... آنقدر که " ندیدن " کشیده ام این روزها ...
آفتابگردان من!
بگو
تو
این روزهای بدون آفتاب سردت نمی شود؟!
دلتنگ خورشید
ن م ی ش و ی ؟! .......
آخر
خورشیدی اینجا هست که مدتهاست گیج و آشفته
در وسعت یکدست آسمان
سرگردان مانده است ...
درست شبیه آن کشتی که ناخدایش قطب نما را در دل تاریکیهای دریا گم کرده ...
آفتابگردان ترین!
اگر زودتر نیایی ... اگر نبینمت به همین زودی ... در همین نزدیکی ...
ستون نیازمندیهای روزنامه های صبح فردا را خواهند نوشت:
برای خورشیدی که گم شد
به یک مسیر ... یک جهت ... یک ستاره قطبی نیازمندیم ..............
میدانی آخرین بهانه ام برای رسیدن به تو چیست
به تو که آنقدر دوری که اگر پرواز کنم
آسمان تمام میشود و من باز هم به تو نمیرسم...
کسی را دوست بدارید که قلبتان میخواهد نه چشمتان
نگران حرف دیگران نباشید
این عشق شماست ، نه آنها . . .
چقد خوبه که امید داری به روزنامه ی صبح فردا
خورشید گم نمیشه
یه وقتایی میره پشت ابرا و یواشکی نگا می کنه
ولی زودی برمی گرده ها
ولی خیالت راحت
روزنامه هارو همیشه می خونه
اونم منتظر آگهی تو إ فک کنم