آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده
آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

لطفا هرگونه برداشت از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع انجام شود.

 تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  

 

 

 

 

 

وقتی حرف نمی زنی 

 

دلگیر می شوم از تمام دنیا 

 

کاسه صبرم لبریز می شود ... سرریز می کند ... می شکند ... و دلگیر می شوم از این همه صبوری بی پاسخ ... خسته می شوم ... پاهایم ورم می کند از این راه طولانی ... زبانم خشک می شود از این سکوت عطشناک ... 

 

دلگیر می شوم از این قول های هزار باره هزار پاره که به خودم می دهم و ... 

 

 باز به سادگی
 

زیرپا می گذارم  

 

وقتی دلم برایت تنگ می شود ....... 

 

پیش خودم دیگر اعتبار ندارد قول های مردانه ام وقتی  

 

به شوق تو 

 

تمامشان را زیر گامهایم می شکنم و ... 

 

همیشه  

 

پشیمانی بیفایده ست ...  

 

مضحک است نه؟  

 

کسی که حرفش پیش خودش هم 

 

معتبر نیست ... 

 

حرف نمی زنی و می رنجم ... از تمام دنیا ... از خودم ... از تو ...  

 

حرف نمی زنی و حلقه ای کبود پای چشمهایم جا خوش می کند ... کبودتر از این ابرهای ستمگر که هر روز به وسعت تمام  آسمان دست افشانی می کنند ...  

 

حرف نمی زنی و حلقه ای کبود پای چشمهایم جا خوش می کند ... بی آن که اشکی ریخته باشم ... بی آن که بغض کرده باشم ... بی آن که ...  

 

حرف نمی زنی و دامن می زنی به پریشانی ام ...  

 

حرف نمی زنی و دست و دلم به هیچ کاری نمی رود ... 

 

حرف نمی زنی و آشوب می شود دلم ... آشوب ... 

 

حرف نزدنت را 

 

خودت بگو 

 

به پای کدام بهانه بنویسم این بار؟ ... حتما دلیل مردانه ای داری ... حتما ...  

 

فقط خدا کند  

 

هرچه هست  

 

رنگ خاکستری مخلوطش نشده باشد ... 

 

می دانی که 

 

این رنگ خاکستری 

 

تنها رنگ کدورت بخش در همه نقاشی هاست ... همه نقاشی ها ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد