آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده
آفتابگردان ترین ....

آفتابگردان ترین ....

دلنامه های پراکنده

تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که یاری و کمک بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...

 

تمامش کن !

 

تمامش کن دلکم ...

تمامش کن این بهت زدگی و ناباوری را ... تمامش کن ...

این تلخی شکننده بغض های ناشکسته را تمامش کن ... سوالهای ناتمام را تمامش کن ... کسی جواب نمی دهد ... جواب سوالهای زمینی را شاید زمینیان بدانند اما ... پاسخ پرسشهای آسمانی را کسی نمی داند ... تمامش کن دلکم ... تمامش کن ... هرچند تمامی ندارد این .................

نه ... هنوز هم نمی توانم بگویم جدایی ... بگویم دوری ... بگویم رفتی ... رفتی ... نه ... نمی توانم ... دلم رضا نمی دهد به این باور گزنده ... دلم رضا نمی دهد به فراموشی ... به خواب ... به خواب زدگی دلم رضا نمی دهد ... اما ... این که عین بیداری باورت نشود و فکر کنی همه روزهای نبودنش را خواب دیده ای هم باورکردنی نیست ... اهل زمین هیچ وقت نخواهند توانست مرا باور کنند ... هیچ وقت ... محرمان آرزوی من آسمانیند ... مدتهاست که از اهل زمین ناامیدم ... مدتهاست که به آسمان پناه برده ام ... اهل زمین نمی دانند ... نباید بدانند ...

       

           آهسته تر که عشق تو جرم است،‌ هیچ کس    

                   در شهر نیست باخبر از ماجرای من ...

 

... و حالا ... که تو رفته ای ... مدتهاست نمیدانی و مدتهاست برای دلم تنها عزیزترین شدی ... مدتهاست که توی دلم تو را این گونه صدا می زنم:عزیزترین عزیزدل دنیا ........... 

مدتهاست 


 

ادامه مطلب ...

تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که یاری و کمک بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...


شاید ندانی ...


شاید ندانی که این روزها چقدر دلم پی بهانه می گردد ... بهانه هایی که کم هم نیستند ... فرقی هم نمی کند ... چه مثل همین حالا آسمان به میزبانی باران رفته باشد و چه مثل ساعتی قبل، به نوای اهورایی اذان میهمان شده باشد ... فرقی نمی کند ... در هر حال بغضی برای گره خوردن و اشکی برای حلقه زدن هست ...

شاید ندانی ...

شاید ندانی که این روزها حتی به قدر جرعه ای هم دعا در دلم نمی ماند ... شاید ندانی که بلور دلم ترک برداشت روزی که رفتی ... از همان روز است که هرچه دعاست از ته دلم می لغزد و ناپدید می شود ... شاید ندانی که دلم بدجور خالی شده ... زیرپای دلم خالی شده ... دلم خوش بود به بودنت ... به همان لحظه های کوتاه دیدنت ... دلم گرم بود ... حالا نیستی و جای خالی تو را تمام نقطه چین های عالم هم پر نمی کند ... نیستی و تا تو نباشی همین است ...

آخر نگفته ام و شاید ندانی اما بی آن که بدانی به من آموختی شاهراه آسمان،‌از روی زمین می گذرد ... که راه رسیدن به خدا یک جاده خاکی ست ... 



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد

که تورفتی و دلم ثانیه ای بند نشد


با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد


هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد ...



تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که یاری و کمک بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...  


بهار من، بهار نیست ... 


بهار من بهار نیست ... فصلی ست بین پایز و زمستان ... ابرهایش نه از سر عادت که بی بهانه می بارند ... همانقدر دلگیر که یک آسمان سربی پاییزی ... روزهایش کوتاهند و شبهایش یلدا ... و همان کوتاهترین روزها هم خورشیدش نای آفتابی شدن ندارد ... و یا شاید هم دلش را ......... 

بهار من بهار نیست ... از همان اردیبهشتی که نوید "بهشت"، با خود نداشت ...  

بهار من بهار نیست ... دیگر با پاییز رقابت می کند ... سبزفام ترین رنگدانه هایش هم عجیب بیمارگونه زردند ... و دهن درّه ی کسالت بار آفتاب صیحگاهش، خمودگی خزان را تداعی می کند ... 

بهار من بهار نیست ... از روزی که تو رفته ای! ...  بگو بهار نیاید دلم بهاری نیست ...

         

            با دل تنگ و دل سنگ کنار آمده ام        جرمم این است که من آینه بار آمده ام 

          خطر یخ زدگی خورده به پیشانی من      پیک اسفندم و دنبال بهار آمده ام ... 

 

شاعرش رو نمی شناسم اما ازش ممنونم که حال و هواش با حال و هوای من گره خورد ...


دلم میخواد همین اول راه، دلیل انتخاب نام وبلاگم رو به همه بگم ... حداقل اینجا هرچی دل تنگت میخواد می تونی بگی بی واهمه از سرزنش ها و طعنه ها ... 

دلیلش در شعری مستتر شده که مدتها پیش در من سروده شد ...


چشم هایم

خوشه خوشه

خورشید می دهند

لحظه دیدار تو

همیشه آفتابگردان سرزمین رویاهای من ... 


تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

تمامی مطالب این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که کمک و یاری بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...



سلام


امروز اولین روز تولد اولین وبلاگ شخصی منه ... 

اولین سطرها بر اولین صفحات مجازی و تقسیم دلنوشته های گاه به گاهم با ناشناسهایی که قراره امانتدار احساسات من باشن و آشنای من بشن ...

روز 2 اردیبهشت ماه 91 یعنی دو روز پیش، برای اولین بار، اولین جرقه ساخت یه وبلاگ به ذهنم دوید ... و البته این جرقه یه انگیزه بزرگ می خواست که ... 

نمیدونم این وبلاگ چقدر مخاطب پیدا خواهد کرد ... نمیدونم چند نفر میان و با من همذات پنداری می کنن و همدل میشن ... نمیدونم سطح این وبلاگ رو در چه حدی ارزیابی خواهند کرد و اصلا اولین مراجعه منجر به دیدارهای بعدی هم میشه یا نه ... اما قصد من از آغازبه نوشتن و اعتماد به دنیای مجازی و دهکده جهانی، تنها و تنها آروم کردن دلی بود که حقیقتا دیگه نمیدونستم چطور باید آرومش کنم ... 

بگذریم ...

نمیدونم اولین مخاطب این دلنوشته ها کیه و کی میاد و به این نوزاد تازه متولد شده سر میزنه ... اما هرکسی که باشه ازش از همین حالا ممنونم که منو نادیده، دیده ... 


تمامی دلنوشته های این وبلاگ تقدیم به کسی که همیشگی ترین تأثیر را بر جهان بینی من نهاد ... او که یاری و کمک بی دلیل و بی دریغ را به من آموخت ...




به نام خالق آفتاب و آفتابگردان ...


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری هفتم www.pichak.net کلیک کنید